جدید ترین های روز دنیا - عکس - شعر | ||
|
قلمم را بر می دارم? می خواهم نقش بزنم...نقاشیِ شهری زیبا...شهری آرام... شهری را خواهم کشید پر از رنگ وخالی از نیرنگ... شهری روشن?بی نیاز از خورشید... و مردمی را خواهم کشید خالی از غم...فارغ از درد... مردمانی که هرگز زندگی نخواهند کرد تا بمیرند... و هرگز به انتظار اعجاز به سوی آسمان دست بلند نمی کنند... و زیر لب دعای باران زمزمه نمی کنند... چشمهء پاکی را خواهم کشید که از فِطرَت مردمان سرزمین می جوشد... نه محتاج سلسبیل... نه تشنهء رود شیر... بگو از کدام راه به آنجا خواهم رسید؟در کدام خواب؟ هیچ زنی از نظر روحی مریض نیست.... هیچ مردی از شهوت لبریز نیست... دخترانی را خواهم کشید که خود را به عشق بفروشند?نه به پول... جز انسان کسی را نخواهم کشید... و جز آسمان مرزی نخواهم گذاشت... با من بمان... و بگو... از کدام راه به آنجا خواهم رسید؟در کدام خواب؟ تا کی به خود محدود شوم...؟ تا کی به خود مغرور شوم...؟ ای کاش کور بودم....شاید که مسیر را میافتم... از کدام راه به آنجا خواهم رسید؟در کدام خواب؟ [ دوشنبه 89/2/27 ] [ 11:22 صبح ] [ میلاد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |